ابن عربی

شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولوی» ثبت شده است

ارادت جناب حضرت مولوی به آستان عرشی حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی

همه با عارف بزرگ جناب مولوی و علو مقام معنوی و عرفانی ایشان آشنا هستیم بلکه جهان آشنای این عارف بزرگوار است و شخصیت ایشان علی رغم تمام دشمنی های برخی چه در زمان حضرتش و چه در این زمان، شخصیت جهانی است و یونسکو سال 2007 میلادی را سال جهانی مولوی نامیده است . 
آمار خیره کننده ی انتشار مثنوی معنوی در کشورهای غربی بیانگر همه ی مطلب می باشد و جوابی است برای معترضینی که حتی یک خط مطلب قابل عرضه به جهان که هیچ بلکه به کشور هم ندارند .
شیفتگی این عارف بزرگ نسبت به جناب حضرت شیخ اکبر از شعر زیر که مولوی درباره ی شیخ اکبر بن عربی سروده است مشخص می شود:
ما عاشق و سرگشته ی سودای دمشقیم                جان خسته و دلبسته ی سودای دمشقیم
اندر جبل صــــالحه کانی است ز گوهر                کاندر طلبش غرقه ی دریای دمشــقیم
و در بعضی از نسخ به جای مصرع آخر دارد : زان است که ما غرقه ی دریای دمشقیم
مقصود محله ی صالحیه دمشق است که حرم مطهر حضرت شیخ در آنجاست . به بخش تصاویر مرقد حضرت شیخ در همین سایت مراجعه شود .
هنگامی که عارف بزرگی چون مولوی و همچنین استاد ایشان یعنی جناب شمس تبریزی اینگونه نسبت به ساحت حضرت شیخ عرض ارادت دارند علو مقام جناب ایشان واضح می گردد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۶۹ بازديد

مولوی و شیخ اکبر محیی الدین بن عربی

جناب ملا سید صالح موسوی خلخالی از استادش مرحوم حکیم جلوه حکایت می کند که او گفته در زمانی که ملای رومی صاحب مثنوی در سر تربت شیخ مشغول ریاضت و استفاضات روحانیه بوده است این شعر را گفته :
                                اندر جبل صالحه کانی است ز گوهر           زان است که ما غرقه  ی دریای دمشقیم 
مضجع شریف و نورانی حضرت شیخ اکبر در دامنه ی جبل قاسیون در محله  ی صالحیه  دمشق قرار دارد . به مطلب تصاویر مرقد شیخ در همین سایت مراجعه شود.
منبع: شرح مناقب  ص61

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۷۶ بازديد

مناجات با حضرت شیخ اکبر (2)

ابیات زیر را که از جناب عارف قیومی مولوی است خطاب به حضرت شیخ عرضه می داریم :

ای بداده دیده های خلق را حیرانی یی         
وی ز لشگر های عشقت هر طرف ویرانه یی
ای مبارک چاشتگاهی که آفتاب روی تو       
 عالم دل را کند اندر صفا نورانی یی
دم به دم خط می دهد جان ها که ما بنده ی توایم        
ای سراسر بندگی عشق تو سلطانی یی
تا چه می بینند جان ها هر دمی در روی تو
وز چه باشد هر زمانیشان چنین رقصانی یی 
از چه هر شب چاسبان بام عشق تو شوند
وز چه هر روزی بودشان بر درت دربانی یی
این چه جام است این که گردان کرده ای بر جان ها
آب حیوان است این یا آتشی روحانی یی
این چه سر گفتی تو با دل ها که خصم جان شدند
این چه دادی درد را تا می کند درمانی یی
روستایی را چه آموزید نور عشق تو
تا ز لوح غیب دادش هر دمی خط خوانی یی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۵۰۵ بازديد

توجه مرحوم سید علی قاضی به شیخ اکبر و فتوحات مکیه

مرحوم آقای سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد از مرحوم آقای سید هاشم حداد نقل کرده است که ایشان گفته: 
« مرحوم آقا ( آقای قاضی ) به محیی الدین بن عربی و کتاب فتوحات ایشان بسیار توجه داشتند و می فرمودند : محیی الدین از کاملین است و در کتاب فتوحات ایشان شواهد و ادله فراوان است که او شیعه بوده است و مطالبی که مناقض با اصول مسلمه ی اهل سنت است بسیار است .
محیی الدین کتاب فتوحات را در مکه نوشته اند و سپس تمام اوراق آن را بر روی سقف کعبه پهن کرد و گذاشت یک سال بماند تا بواسطه ی باریدن باران مطالب باطله ای اگر در آن است شسته شود و محو گردد و حق از باطل مشخص شود . پس از یک سال باریدن باران های پیاپی و متناوب وقتی را که اوراق گسترده را جمع نمود مشاهده کرد که حتی یک کلمه هم از آن شسته نشده و محو نگردیده است. 
ملای رومی ( مولوی ) را هم عارفی رفیع مرتبه می دانستند و به اشعار وی استشهاد می نمودند و او را از شیعیان خالص امیرالمومنین می شمردند.
مرحوم قاضی یک دوره از فتوحات مکیه را به زبان ترکی داشتند که بعضا آن را هم  مطالعه و ملاحظه می نمودند » .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۸۵ بازديد

مناجات با حضرت شیخ اکبر

اشعار زیر را که از جناب مولوی است به محضر حضرت برزخ البرازخ شیخ اکبر سیدی محیی الدین بن عربی با توجه کامل تقدیم می داریم :

خوش خرامان می روی ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان در بوستان بی من مرو
این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش و آن جهان بی من مرو
شب ز نور ماه روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من بر آسمان بی من مرو
خار ایمن گشت ز آتش در پناه لطف گل
تو گلی من خار تو در گلستان بی من مرو
در خم چوگانت می تازم چو چشمت با من است
همچنین در من نگر بی من مران بی من مرو
وای آن کس کو در این ره بی نشان تو رود
چو نشان من تویی ای بی نشان بی من مرو
وای آن کو اندر این ره می رود بی دانشی
دانش راهم تویی ای راه دان بی من مرو
دیگرانت عشق می خوانند و من سلطان عشق
ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی من مرو

توجه : البته این اشعار را جناب مولوی برای محیی الدین نسروده بنده مطابق با حال خویش این اشعار را زبان حال خود خطاب به حضرتش قرار دادم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۸۸ بازديد