ابیات زیر را که از جناب عارف قیومی مولوی است خطاب به حضرت شیخ عرضه می داریم :
ای بداده دیده های خلق را حیرانی یی
وی ز لشگر های عشقت هر طرف ویرانه یی
ای مبارک چاشتگاهی که آفتاب روی تو
عالم دل را کند اندر صفا نورانی یی
دم به دم خط می دهد جان ها که ما بنده ی توایم
ای سراسر بندگی عشق تو سلطانی یی
تا چه می بینند جان ها هر دمی در روی تو
وز چه باشد هر زمانیشان چنین رقصانی یی
از چه هر شب چاسبان بام عشق تو شوند
وز چه هر روزی بودشان بر درت دربانی یی
این چه جام است این که گردان کرده ای بر جان ها
آب حیوان است این یا آتشی روحانی یی
این چه سر گفتی تو با دل ها که خصم جان شدند
این چه دادی درد را تا می کند درمانی یی
روستایی را چه آموزید نور عشق تو
تا ز لوح غیب دادش هر دمی خط خوانی یی