ابن عربی

شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توحید حقیقی» ثبت شده است

شرک خفی (قسمت چهارم)

حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی بعد از ذکر نکاتی عرشی در توضیح آیه مبارکه‌ی  «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» مطلب بسیار دقیقی را در انتها ذکر می‌فرمایند: از اسرار این آیه این است که خداوند اگر چه که به تو از سبب عادی که در خزائن تو و در زیر حکم و تصرف توست به تو روزی دهد و تو متقی باشی به این معنی که خدا را بعنوان سپری گرفته باشی (که قبلا بیان شد) در این صورت خداوند نگه دارنده و تو مرزوق از جایی که گمان آن را نداری می‌باشی چرا که در گمان تو نیست که خداوند به تو روزی می‌دهد و گمان داری از چیزهایی که در دست خودت هست روزی می‌خوری پس از جایی که گمان آن را نداری روزی داده می‌شوی اگر چه که از آنچه که در دستت است می‌خوری (چون خدا روزی تو را می‌دهد و تو گمان داری که از اسباب عادی روزی می‌خوری)

این معنی و نکته، دقیق است آن را بدان که این معنی را جز اهل مراقبه الهیه و افرادی که مراقبت از بطون و قلوب خود می‌کنند التفات ندارند.

وصایا ص 37

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۵۰۸ بازديد

شرک خفی (قسمت سوم)

حضرت شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در رساله‌ی شریفه‌ی وصایا در توضیح آیه مبارکه‌ی  «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» : «و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن را بر او می‌گشاید و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند» می‌فرمایند: از علامات تحقق به تقوی و متقی شدن این است که روزی فرد متقی و با تقوا از جایی که گمان آن را ندارد می‌رسد و اگر روزی از جایی که گمان آن را دارد رسید پس تقوا در او محقق نگشته و اعتماد بر خداوند ننموده است .
همانا برخی از وجوه تقوا به این معنی است که انسان خدا را مانند سپری قرار دهد برای اینکه نگذارد اسباب در قلب او تأثیر گذاشته و مانع از اعتماد او  بر اسباب شود. انسان به حال خود داناتر است و او از درون خود می‌یابد که به چه کسی اطمینان دارد و تکیه نموده است و نفسش با چه چیزی سکون و آرامش و قرار می‌یابد.
(بعد از شنیدن این سخن) نگو  که خداوند ما را به سعی در را تأمین کسانی که نانخور ما هستند امر نموده و نفقه و خرج آنها را بر ما واجب کرده است، پس باید جدیت و تلاش در راه به دست آوردن اسبابی که معمولا از راه آنها و به سبب آنها خداوند به ما روزی می‌دهد نماییم.
این سخن آنچه که ما گفتیم را نقض نمی‌نماید چرا که ما فقط تو را از اعتماد قلبت بر اسباب و آرامش در زمان فراهم بودن آنها نهی نمودیم و ما به تو نگفتیم که بر اسباب عمل نکن.
سپس می‌فرمایند : بعد از نوشتن این وجه برای تقوا خوابیدم و سپس به نفسم رجوع نمودم دیدم که دو بیت شعر را می‌سرایم که قبلا آن را نمی‌شناختم :
لا تعتمد إلا علی الله
فکل أمر بید الله
و هذه الاسباب حُجّابه
فلا تکن إلا مع الله

اعتماد مکن مگر بر خداوند
همه‌ی امور به دست خداست
این اسباب حجاب خداوند هستند (و باعث می‌شوند که انسان محجوب خدا را در پشت امور مشاهده ننماید)
  پس فقط با خدا باش (و دل به او ده)
در ادامه می‌فرمایند: به درون خویش نظر نما، اگر می‌بینی قلبت با آن اسباب کارها آرامش و سکون می‌یابد پس ایمان خود را متهم نما و بدان که تو آن مردی (که ایمان آورده و شرک نورزیده) نیستی.
اما اگر می‌بینی که قلبت با خدا آرام  است و حالت وجود اسباب و حالت نبود آنها برایت یکسان می‌باشد پس بدان تو آن مردی هستی که ایمان آوردی و هیچ چیزی را با او شریک نگرداندی (و موحد حقیقی) هستی و تو جزء افراد قلیلی هستی و مانند تو کم هستند.
پس اگر خداوند به تو از راهی که گمانش را نداری روزی داد این بشارتی از جانب خدا  می‌باشد که تو از متقین هستی.
وصایا ص 37

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۸۲ بازديد

شرک خفی (قسمت دوم)

جناب محیی الدین بن عربی در رساله‌ی شریفه‌ی وصایا مطلب بسیار بلندی را ذکر می‌فرمایند که به دلیل طولانی نشدن از آوردن متن عربی اجتناب می‌شود.
ایشان می‌فرمایند: در روایت صحیحی از پیامبر چنین آمده است که ایشان فرمودند: «آیا می‌دانید حق خداوند بر بندگانش چیست؟ حق خدا بر بندگان این است که او را عبادت کنند و چیزی را با او شریک نکنند»
پیامبر فرمود: «چیزی را» چیز نکره است و شامل شرک خفی و جلی می‌شود.
سپس فرمود: «آیا می‌دانید حق بندگان بر خدا زمانی که شرک نورزیدند چیست؟ اینکه آنها را عذاب نفرماید»
ذهنت را بسوی این قسمت از فرمایش پیامبر که فرمود آنها را عذاب نکند ببر. زمانی که بندگان شرک نورزند فکر آنها به چیزی غیر از خدا تعلق نمی‌گیرد چرا که اگر شرک نورزند (چه شرک خفی و چه جلی) توجهی به غیر از خدا ندارند (اما) اگر شرک بورزند چه شرکی که آنها را از مسلمانی خارج می‌سازد (شرک جلی) و چه شرک خفی که عبارت بود از توجه و اعتماد به اسباب عادی و متعارف انجام امور، خداوند آنها را بوسیله‌ی اعتماد‌شان بر اسباب عذاب می‌نماید.(به این شکل که) در حالت وجود آن اسباب ترس از کم شدن و از بین رفتن آنها دارند و در حالت نبود اسباب هم به دلیل نداشتن آن اسباب در عذابند.
پس در هر حالی چه در حال وجود اسباب و چه در حالت نبود اسباب در عذاب و سختی‌اند.
اما کسی که چیزی را با خدا شریک نکند (و شرک خفی که عبارت بود از اعتماد نکردن بر اسباب عادی فراهم شدن کارها نورزد و اعتماد بر خدا داشته باشد) در راحتی است و وجود و نبود اسباب برای او تفاوتی ندارد (چرا که) چنین شخصی بر کسی اعتماد نموده  که خداوند است و او می‌تواند کارها را از جایی که گمان ندارند محقق سازد همانطور که در آیه‌ی 2 و 3 سوره‌ی طلاق فرمود: «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ» یعنی: «و هر کس خدا ترس و پرهیزکار شود خدا راه بیرون شدن را بر او می‌گشاید و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند»
وصایا ص 36

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۶۱ بازديد

نقل شعری از حضرت امام سجاد علیه السلام توسط شیخ اکبر محیی الدین بن عربی در فتوحات

جناب حضرت شیخ اکبر أوحدالموحدین محیی الدین بن عربی در کتاب شریف فتوحات مکیه در بحث کتمان اسرار توحید شعری را از حضرت زین العابدین امام علی بن الحسین علیه اسلام نقل می فرمایند:
ایشان می فرمایند: اگر کتمان سر لازم نبود و اسرار توحید برای جمیع مردم قابل درک نبود برای گفتار شخص پسندیده و پاکیزه از دودمان علی بن ابی طالب  صلی الله علیه و سلم دیگر معنایی وجود نداشت چرا که ایشان فرموده :
                                                      یا رب جوهــــــر لو ابوح به             لقیل انت ممن یعبد الوثنا
                                                      و لاستحل رجال مسلمون دمی             یرون اقبح ما یاتونه حسنا
معنای شعر:
چه بسیار از آن علوم جوهریه ی اصلیه را که در من است و اگر به آنها لب بگشایم حتما می گویند من بت پرستم 
و گروهی از مسلمانان به خاطر این سخنان خون مرا حلال می شمارند و آنها زشت ترین کردار خود را نیک می دانند .
منبع: فتوحات مکیه ج 1 ص 32.

نکته : 
مجموع این ابیات چهار بیت است که در جلد 7 الغدیر ص 35 و 36 نقل شده است 
مرحوم فیض کاشانی نیز در مقدمه ی وافی و در کتاب الاصول الاصلیه این ابیات را از آن حضرت نقل کرده حتی جناب غزالی هم در کتاب الاحیاء  این ابیات را به حضرت نسبت داده است .
دو بیت دیگر عبارت است از :
                                                       انی لاکتم من علمی جواهره     کیلا یری الحق ذو جهل فیفتتنا
                                                       و قد تقدم فی هذا ابوحسن    الی الحسین و اوصی قبله الحسنا

نکته :
از این ابیات فهمیده می شود که توحید حقیقی در نظر مردم دقیقا در نقطه  ی مقابل آن است و شرک قلمداد می شود . پس اگر موحد حقیقی سخن از توحید حقیقی گوید باید جاهلان توحید او را شرک بدانند و او را کافر و خون او را حلال شمرند و مبارزه با اهل توحید را که زشت ترین کارهاست بهترین کارها بپندارند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
۴۷۴ بازديد