حضرت امام خمینی در سال 67 در نامه ای به گورباچف رییس اتحاد جماهیر شوروی که حامل نامه جناب آیت الله آقای جوادی آملی بودند ضمن دعوت ایشان به اسلام مطالبی را در مورد کتب فلسفی و عرفانی مخصوصا مرحوم صدرالمتألهین و محیی الدین بن عربی بیان فرموده اند که خواندنی است .
گفتنی است آیت الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه دباغ نامه امام را در یازدهم دی ماه 1367 به میخائیل گورباچف صدرهیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی تحویل دادند.
متن کامل نامه در صحیفه ی نور حضرت امام موجود است و ما در اینجا به ذکر محل مورد نظر از نامه می پردازیم و متن کامل نامه را نیز در ادامه ی مطالب این پست قرار دادیم و خواندن متن کامل آن را نیز به عزیزان توصیه می نماییم .
حضرت امام بعد از توجه دادن ایشان به ماوراء الطبیعه و خدا و عوالم غیر محسوس می فرمایند :
اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها تحقیق کنید، میتوانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشتههای فارابی و بوعلیسینا ـ رحمتالله علیهما ـ در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهای سهروردی ـ رحمتالله علیه ـ در حکمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزه از حس میباشد نیازمند است؛ و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوانالله تعالی علیه و حشرهالله معالنبیین والصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمیکنم و از کتب عرفا و بخصوص محییالدین ابن عربی نام نمیبرم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.
ذکر چند نکته :
1 ـ حضرت امام تنها به ذکر بزرگان حکمت و عرفان پرداختند و از علوم و صاحبان دیگر علوم نام نبردند به دلیل اینکه در عقاید و اصول دین فقط قواعد حکمی و فلسفی و عرفانی کارایی دارند و اینکه مطالب نهایی و حرف آخر در معارف در کتب فلسفی و عرفانی است و به همین دلیل مرحوم امام از حکمت مشا که پایین ترین مرتبه از حکمت است شروع نموده و به حکمت اشراق رسیدند و بعد از حکمت متعالیه که بالاترین مرتبه ی فلسفه و حکمت است، سخن گفتند و در آخر هم به ذکر علم عرفان پرداختند که نهایی ترین و حقیقی ترین مطالب معرفتی در آنجاست .
2 ـ از جناب شیخ به بزرگ مرد تعبیر نمودند و در آخر از ایشان نام می برند و این دلالت بر این مطلب می نمایند که امام، شخص محیی الدین و معارف او را از فارابی و بن سینا و حتی ملاصدرا بالاتر می دانند مخصوصا که در مورد کتب شیخ اکبر می فرمایند با مطالعه فهمیده نمیشود و باید افرادی را بفرستید که سالیانی در قم درس بخوانند تا بتوانند آن مطالب را بفهمند و در مورد کتب ملاصدرا و دیگران چنین تعبیری را ندارند .
3 ـ انسان زمانی از نظر شرعی می تواند افرادی را به کسی و مکتبی ارجاع دهد که به صحت آن مکتب و معارفش یقین داشته باشد مخصوصا که سخن در باب خداشناسی و معارف الهیه باشد . لذا با عنایت به اینکه حضرت امام برای معرفی اسلام به جهان ارجاع به کتب فلاسفه و مخصوصا عرفا و شیخ اکبر میدهند، معلوم می شود که ایشان به سخنان عرفا و فلاسفه، مخصوصا شیخ اکبر اعتقاد راسخ دارند وگرنه جواز شرعی برای معرفی این کتب به بقیه وجود نداشت.
پس حضرت امام یقین و اعتقاد راسخ به سخنان عرفا و شیخ اکبر داشته و قهرا باید سخنان مخالف فلسفه و عرفان را قبول نداشته باشند .
4 ـ حضرت امام به طور مطلق به کتب شیخ اکبر ارجاع داده اند، نه به برخی کتب یا به برخی مطالب در کتاب های حضرت شیخ اکبر، و این نشان دهنده ی این است که کتب حضرت شیخ، بطور مطلق مورد تایید امام بوده است، لکن فهم آن مطالب را کار هر کسی نمی دانند .
5 ـ با توجه به سیر نامه و تعبیر به بزرگ مرد و سیاق عبارت معلوم می شود که شیخ اکبر از نظر امام بزرگ ترین شخصیت در باب معارف اسلام است و یا حداقل از بزرگ ترین ها هستند .
6 ـ فهم کتب شیخ اکبر و عرفا کار هر کسی نیست بلکه برای فهم مطالب باریک تر ز موی معرفتی کتب شیخ اکبر، از نظر امام شرایط زیر لازم است :
1 ـ خبره و تیز هوش، نه کسانی که حتی منطق را متوجه نمی شوند چه رسد به فلسفه و چه رسد به عرفان .
2 ـ تخصص در فلسفه و حکمت و عرفان، چرا که فرمود کسانی که قویا در این گونه امور دستی دارند .
3 ـ صرف چندین سال وقت برای تعلیم از استاد نه یک شبه و با مطالعه.
4 ـ نیاز حتمی به استاد متخصص در باب، چرا که فرمود به قم بیایند و بدون این سفر آگاهی از مطالب امکان ندارد و واضح است که شهر قم خصوصیتی ندارد، بلکه به دلیل وجود اساتید عرفان این توصیه را نمودند .
5 ـ توکل به خدا و عنایت حضرت حق، چرا که اگر خداوند انسان را یاری نکند و توفیق خاص او نباشد حتی با وجود جمع بودن شرایط دیگر باز هم فهم سخنان عرفا ممکن نیست .
حضرت علامه حسن زاده آملی درباره عظمت مقام شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی از آیت حق حضرت آیت الله قاضی نقل میکنند:
ترجمه:
سید اجلّ، نادره ی روزگار، عالم عابد، فقیه محدث، شاعر حاذق، عارف مکاشف، سید علمای ربانی، حاج میرزا علی آقا قاضی تبریزی (متوفی 1366 هجری قمری) در حق شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی معتقد بود که در بین آحاد رعیت برای او عدیل و جایگزینی نیست، یعنی بعد از معصوم، برای او عدیلی یافت نمی شود، همانطور که بعد از قرآن و سنّت، کتابی عدیل و هم رتبه ی کتاب فتوحات مکیه و فصوص الحکم او وجود ندارد.
قاضی نور الله شوشتری نوشته است:
چون در شام تقیه شدید بود و کسی جرات دم زدن از تشیع را نداشت ، لهذا شیخ اکبر مجبور بوده است که ولای خود را کتمان نماید و در کتب خود بر طریق عامه سیر کند .
مجلسی اول پدر علامه مجلسی در یک مناظره در پاسخ به انتقاد ملامحمد طاهر قمی می نویسد :
در زمان محیی الدین در مصر تقیه شدیدی بود ، چون زمانی بود که خلفای بنی عباس بر اسماعیلیه غلبه نمودند و زیاده از صد هزار شیعه را به قتل رسانیدند . در چنین زمانی اگر شما و ما بودیم زیاده از این تقیه می کردیم .
آدرس مطلب : کتاب اصول فصوص التوضیح
دیگر شما را خسته نمیکنم و از کتب عرفا و بخصوص محیالدین ابن عربی نام نمیبرم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.